کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد حسین رحیمیان     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

او که الگوی ولایت محوری فاطمه است           یا خدیجه حک روی انگشتری فاطمه است
نیست اُم‌ُّالمؤمنین هر زوجۀ خـتم رسل           شرط اُم‌ُّالمـؤمنینی مادری فاطمه است


دستگیرش لطف بی‌حد خدیجه می‌شود           هر که کارش بین عالم نوکری فاطمه است
حاصل عمرش بُوَد زهرا، تمام فخر او           قلب لبریز از ولای حیدری فاطمه است
روزه را با روضه واکن خیر می‌خواهی اگر           آه آه امشب شبِ بی‌مادری فاطمه است
روضه او رنگ و بوی فاطمیه می‌دهد           بس که فکر روزگار بستری فاطمه است
وقت رفتن، آه زهـرا، آه زهرا بر لبش           غصه‌اش رخساره نیلوفری فاطمه است
تا کفن‌ها را پیمبر دید زد ناله: حسین!           بعد مادر اول نوحه‌گـری فـاطمه است

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : میثم مؤمنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو آن زنی که فـلـک آسـتان تو بوسید            حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید

تو آن زنی که خـداونـد انتـخـابت کرد            فـروغ مهـر پیـمبـر به خـانه‌ات تـابـید


تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش            طلـوع زهـرۀ زهـرا ز دامـن تو دمـید

تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز            سلام بر تو ز خالـق ز جـبرئـیل رسید

تـمام هـستی تو هـدیه گـشت بر اسلام            خـدا تـمـامی اسـلام را به تـو بخـشـیـد

نـمانـده است بجـز آه در بـساطت اگر            کـفن برای تو گـردید جـامۀ خـورشـید

قسم به اشک پیمبر قسم به عـام‌الحزن            که چـشم ابر هـمیـشه ز داغ تو بـارید

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

ندیـده در وفـا مانند او؛ پـیغـمبری دیگر            پیمبر هم ندیده مثل این زن همسری دیگر

از آن آغاز، پای هم‌رکابش «یا علی» گفته‌ست            ندارد مصطفی مانند او هم‌سنگری دیگر


علی با ذوالفقارش زور بازوی پیمبر شد            و این زن با وفا و مکنتش شد حیدری دیگر

تمام زَرق و بَرقِ سکه‌اش؛ شد خرجِ خورشیدش            نـدارد مـاه، بین آسـمانش اخـتـری دیگر

به دور شـمع آئـین پیـمـبر نیست تا آخر            به غیر از بال‌های همسرش خاکستری دیگر

به جز دامان پاک او؛ که رحلِ نورِ اَعْطَیْناست            نشد از عرش، نازل؛ هیچ جایی کوثری دیگر

به غیر از دفتر مدح طلاکوبش که قرآن است            نخورده مُهرِ اُمُّ‌الْمُؤمِنین بر دفتری دیگر

مگر جا می‌شود دریا میان کاسه‌ای کوچک؟!            ندارد امت اسلام، جـز او مـادری دیگر

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : داود رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زکـیّه هـستی و هـستی نماد عـفّـت هم            سر است از همگان یا خدیجه نامت هم

شـبـیـه فـاطــمـه اُمُّ الائــمّـه ای مــادر            امـامـت از تـو بـقـا دارد و نـبـوّت هم


همین که حضرت مولا شده است دامادت            گـواه مـن کـه تـویی مـادر ولایـت هـم

تویی که فاطمه از دامن تو فاطـمه شد            بعـید نیست بـیابـی مـقـام عـصـمت هم

قـیـام کـرد محـمـد به پـشت گـرمی تو            قـوام یافـتـه از تـو قـیـام و نهـضت هم

تو به قریش نشان داده‌ای که در این راه            به ذوالفـقـار شبـیه است گاه ثروت هم

دل از رسـول خـداوند آن چـنان بردی            که رشک برده به تو واژۀ حسادت هم

زنان دیگـر خـتم الـرسل کجا تو کجا؟            نـمی‌رسـنـد دگـرهـا به گـرد پـایت هم

تو پا به پای پیـمـبر نـماز می‌خـواندی            به دین درآمـده بـودید قـبل بـعـثت هـم

از آن زمان که نبی بود، بوده‌ای با او            نه قبل بعثت و هجرت، که قبل خلقت هم

چـنان به پـای پیـمبر صبـور بودی که            مرید صبر تو شد صبر و استقامت هم

پس از تو فاطمه مانده است و دردهای رسول            رسیـده ارث به او بسـتن جـراحت هم

تو رفتی و سرش آمد هرآنچه ترسیدی            و ماند روی زمین آخـرین وصیت هم

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بـادۀ مهـر پیـمـبـر جـوشد از پیـمانه‌اش            بانویی که کعبه می‌گردد به دور خانه‌اش

غم نباشد، گر از او دورند زنهای قریش            چار بانوی بهشتی هست چون پروانه‌اش


روز تکـذیب تمام شهـر، شد حامی دین            آفرین بر آن زن و بر غیرت مردانه‌اش

از صدای گریۀ کوثر دل خورشید سوخت            دیده زمزم گشت و جوشید اشک دانه دانه‌اش

فقـر، می‌گرید برای غـربت آن بی‌کـفن            چون کند یاد از جلال و حشمت شاهانه‌اش

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : ایمان کریمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به پیمانی که بستی عهد کردی پای دین باشی            که هم در لفظ هم معنی تو اُمُّ المومنین باشی

خدا می‌خواست همراه پیمبر باشی و قطعاً            یکی از رشته‌های محکم حبل المتین باشی


محمد گر امین باشد، علی روح الامین باشد            و تو مضمون ناب شعر جبریل امین باشی

تمام ثروت تو، تیغ مولا، خرج دین می‌شد            که همراه علی دست نبی در آستین باشی

شریک بغص و تنهایی پیغمبر شدی، باید            که تو الگوی عشق حضرت اُمُّ البنین باشی

بزرگی یعنی اینکه هـمسر پیغـمبر خاتم            و مـادر خـانم مولا امیرالمـومنین باشی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشت            پُر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت

زنان از بی‌حـجابی‌ها سر تسلـیم افکـنده            ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت


بزرگان عرب رایک به یک دیروز پس می‌زد            که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت

زمانی که همه خورشید را تکذیب می‌کردند            خدیجه، چشمهای مصطفی را خوب باور داشت

میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود            ولیکن با پیمبر عزّتی چندین برابر داشت

نـبی افـلاک را می‌دیـد از غـار حرا اما            جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت

نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند            شکوه این سه تن باهم هزار الله‌اکبر داشت

کنار مرتضی دین خدا را حفظ می‌کرده            که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت

دو بازوی پیمبر بی‌گمان از جنس هم بودند            خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت

لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد            به جای طفل در آغوش خود آیات کوثر داشت

همینجا می‌شود بر پاکی دامان او پی برد            فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت

علی داماد او شد کاش بود آن روز را می‌دید            که زهرا در نبود مادر خود دیده‌ای تر داشت

خدیجه در مسیر دین شترها داد بی‌منّت            زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت

حسن روز جمل بی‌شک به یاد مادرش افتاد            به یاد خاطراتی که مروری زجر آور داشت

کمک می‌خواست پشت در صدا زد خادم خود را            فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ای بـر تو سـلام آمـده از داور هستی            بگـذشته در آئـین نـبی از سر هـستی
دل داده و دل بُـرده ز پیغـمـبر هستی            زیـبد که بخوانـند تو را مـادر هـستی


الحق که خدا، هستی خود را به تو داده
ام الّـنجـبا، فـاطـمه زهـرا به تـو داده

اسـلام ز امـوال تـو سـرمـایه گـرفـته            دین در کـنف عـزّت تو سـایه گرفـته
تـوحـید ز اخـلاص تو پیـرایه گـرفته            اخلاص ز حُـسن عـملـت پایه گرفـته

هـمّت سر تسـلـیم به دیـوار تو سـوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده

تو در دل سخـتی به پیـمـبر گـرویدی            هر بار بـلا را به سـر دوش کـشـیدی
بر یاری اسـلام به هر سـوی دویـدی            بس زخـم زبان‌ها که ز کـفّار شنـیدی

ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیه‌گه خـتم رسل نخـل وجـودت

ای مکّـه ز خـاک قـدمت خُـلد مخـلّـد            ای عـصمت معـبود و امـید دل احـمد
اسـلام به پا خـواست و گـردیـد مـؤید            از ثروت تو، تـیغ عـلی، خُـلق محمّد

تا حشر خلایق که خـدا را بپـرسـتـند
مـرهـون فـداکاری و ایثار تو هستـند

تنـهـا نـشدی هـمـسر و دلـدار محـمّـد            در سخـت‌ترین روز شدی یـار محمّد
در شدت غم گـشتی تو غمخوار محمّد            پـیـوسـتـه دلـت بـود گـرفـتـار محـمّـد

در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ
باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ

آن‌روز که افـتـاد خـزان در چـمن تو            پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو
تـا بـوی گـل احــمـدی آیـد ز تـن تـو            شـد جـامـۀ پـیـغـمـبر اکـرم کـفـن تـو

با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد
بی‌مـادری فـاطـمـه، تنهـایی احـمد...

برخـیز که بر خـتم رسل فخـر زمانه            خـانه شده غـمخـانه، ای بانـوی خانه
بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟            بی‌تو شده از هر مـژه‌اش سیل روانه

بی‌روی تو گردون به نظر تیره چو دود است
برخیز که بی‌مادری فاطمه زود است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

در شدت غـم گـشـتی غمخوار محـمّد            پـیـوسـتـه دلـت بـود گـرفـتـار محـمّـد

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

حیا در چشمهایش بود غیرت داشت همت داشت            چنان آسیه و هاجر چنان مریم نجابت داشت

لباس کهنه می‌پوشید روی خاک می‌خوابید            تماما خرج دین می‌کرد هرچه مال و مکنت داشت


تجارتخانه‌های مکـه از اموال او پُر بود            ولی او با خدای خود فقط میل تجارت داشت

بجای مرغ بریان دانۀ خرما غذایش بود            به رعیتها شباهت داشت آن بانو که رعیت داشت

وجودش را فدای راه حق می‌کرد بی‌وقفه            برایش پیشرفت دین همیشه ارجحیت داشت

به رغـم آنهمه تبـلیع که ضد پیـمـبر بود            کنارش ماند در هرحادثه از بس بصیرت داشت

گواهی می‌دهد شعب ابیطالب به ایثارش            گواهی می‌دهد این شیربانو استقامت داشت

چه ایمانی چه اخلاصی که بین بستر مرگش            خدیجه از رسول الله احساس خجالت داشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالبش حذف شد

کفن برتن نکرد و با لباس پاره‌ای پر زد            عجب این لحظه آخر به اربابم شباهت داشت

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدعلی بقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شـروع می‌کـنم این بار هم به نـام خـدا            گذشته از خودش این زن به احترام خدا
رسانده حضرت احـمد بر او سلام خدا            شـده است ثـروت او حـامی کـلام خـدا


یـگـانه بـانی والا مـقـام دیـن بـانـوست
سـرآمـد هـمۀ مـؤمـنـات این بـانـوسـت

فرا گرفـته از او شیعه درس عزّت را            رسـانـده است به اوج کـمـال هـمّت را
برای دین خـدا خـرج کـرده ثـروت را            رسـول دیـده از او بـهـتـرین محبّت را

خـدیجـه ایـده و رفـتـار مـکـتـبـی دارد
خـدیجـه است که جا در دل نـبـی دارد

کریمه بودنش از سفره‌اش نمایان است            خـدیجه بین زنـان اولین مسلـمان است
نمـاز خـواندن او افـتـخـار ایـمان است            وجود محترمش، ظرف قدر قرآن است

اگرچه ساکن دنـیاست شـأن او بالاست
خدیجه مادر زهرا ست شأن اوبالاست

خدیجـه مـادر دین‌پـرور است بی‌تردید            از این جهت پسرش حیدر است بی‌تردید
عـزیـز خـانـۀ پیـغـمـبر است بی‌تـردید            کـنار فـاطمه در محـشر است بی‌تردید

امــیــد مـی‌رود آن‌روز مــادری از او
نخـواستـیم جز این چیز دیگـری از او

زبان زد است در اسلام جان فشانی او            تــمــام، وقـف نـبـی بـود زنـدگـانـی او
قـرار قـلـب نــبـی لـحـن آســمــانـی او            شـفـای درد نـبـی بــود مـهــربـانـی او

نبی که چهره‌اش از سنگها جراحت داشت
خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت

هزار حـیف که آن سال حـزن پیدا شد            خـدیجـه رفـت و بـساط عـزا مهـیـا شد
خدیجـه رفت و نـبی بین خـانه تنها شد            خدیجه رفت و یتیمی نصیب زهـرا شد

خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود
خـدیجه دل نگـران بود فکـر فـردا بود

گرفت ماتـم او فرش و عرش اعـلا را            ســیــاه کـرد بــرای رســول دنــیــا را
چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را            خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را

سـپـرد هیچ کـسی داد بر سـرش نـزند
کسی به غیر عـلی پا به معـبرش نزند

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اولین بیت شد این مصرع بسم‌الله است            قلم از آنچه در افکار من است آگاه است
پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است            صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است


بـاز کـرده‌ست اذان حـنجـرۀ مـأذنـه را
تا شـب و روز بـخـوانم پـسـر آمـنه را

باغ در رویش خود فـصل بهاری دارد            عشق در اوج جوانی‌است، قراری دارد
نـور در حجـلۀ عـشق آمـده کاری دارد            پـسـر آمـنـه تـنهـاست؟ نـه، یـاری دارد

بَه‌به این وصلتِ فرخنده‌پی و ختم به خیر
در خورِ همسری عشق، خدیجه‌ست نه غیر

هـمسر بی‌بـدل حـضرت طـاهـا او بود            لایــق مــــادری اُمِ ابـــیــهـــا او بــــود
نــور را آیــنـه هـر آیـنـه تـنـهـا او بـود            مصطـفی آن هـمه تـنهـا شد امـا او بود

با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست
تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست

السلام ای که در این شعر سرانجام تویی            مـصطـفی را تو دلارامـی و آرام تویی
دیـنم از اوسـت ولی پـایۀ اسـلام تـویی            ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی

به مـقـام تو چه انـدازه حـسـادت بُـردند
لقـب خاص تو را نیز به سرقـت بُردند

ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر            شـرمگـیـنم که نـداریم کـلامی درخـور
ما که گـوهر نشـناسـیم چـرا سُـفـتنِ دُر            خـرج دین شد هـمۀ مـال تو اُشتر اُشتر

وای بـرما و بر این شیـوۀ مـهـمانی ما
شـده سـرمایـۀ تو خـرج مـسلـمـانی مـا

گفتم از مدح تو از روضه‌ات اما کمتر            رفـتی و مانـد غـمت روی دل پیـغـمبر
دخـترت فـاطـمه جـان داد پسِ آتشِ در            مجـتبی آه کـشید از دلش از سوز جگر

آمد از عرش برای تو کفن، طیّب و پاک
نـوه‌ات کـربـبلا بی‌کـفـن افـتاد به خاک

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از همان آغـاز، چـشم آسمان ها و زمین            تا ابـد دیگر نمی‌بـیـند زنی را اینچـنـین

در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند            تو به آئـین پیـمبر مؤمن هستی با یقـین


گوهری مثل تو در بیت النبی بوده است که            غبطۀ این خانه را خورده ست فردوس برین

میوۀ خوب از درخت خوب حاصل می‌شود            پس فقط دامان پاک توست زهرا آفرین

تکیه گاهی چون تو دارد، ذوالفقاری چون علی            سر نخواهد داد پیغمبر دم: هل من معین

چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست            جز تو بر شخصی دگر عنوان اُمُّ المومنین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انتقال بهتر معنای شعر و بر طرف شدن سکت شعری تغییر داده شد

در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند            تو به آئـین محـمـد رو میاری با یـقـیـن

بیت زیر به دلیل اغراق گویی حذف شد، فراموش نکنیم که قرآن در مورد حضرت مریم با عبارت: يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ یاد میکند

هم ردیف هاجر و آسیه و مریم شده است            هر زنی از خرمن اخلاق تو شد خوشه چین

زبانحال پیامبر در وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : آرش براری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تکیه گاهـم بوده‌ای، ای تکـیۀ بازوی من            ثروت و سرمایه‌ات شد مایۀ نیروی من

با تو من بار رسالت را به دوشم می‌کشم            ای خدیجه پس تو هستی قوّت زانوی من


گفت: از سوی خدا بر تو سلام آورده است            جبرئیل از آسمان هر وقت آمد سوی من

در مصیبتهای من سنگ صبورم بوده‌ای            با چه صبری می‌نشستی پای گفت و گوی من

سنگ و خاکستر به رویم ریختند از بام‌ها            پاک کردی خاک ها را از روی گیسوی من

گرچه در شعب ابی‌طالب شرایط سخت بود            اَخم هم حتی نکردی همسر خوش روی من

رفتی و دسته گلت، زهرا کنارم مانده است            عطر تو در خانه مانده، ای گل خوشبوی من

قحطی آب است در شعب ابی‌طالب ولی            غم مخور با اشک غسلت می دهم بانوی من

همسر و همسنگر و همراه احمد بعد تو            پُر نخواهد کرد جایت را کسی پهلوی من

رفتی و بعد از تو دشمن حرمت ما را شکست            خوب شد رفتی ندیدی پهلوی زهرا شکست

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است            آری خدیجه است که امشب به بستر است

یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش            آن سورهٔ سه آیه مگر غیر کوثر است؟


بانـو چه می‌کـشید ز غـم های دخـترش            آنـجـا که حد فـاصل دیـوار تا در است

غمدیده فاطمه به که گوید ز غـصه‌اش            سنگ صبور دخـتر غمدیده مادر است

رنگ از رخ خدیجه به بستر پریده است            امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است

: امتیاز
نقد و بررسی

در تمام سایت ها « تا جائی که ما بررسی کردیم» بیت زیر به عنوان بیت اول این غزل آورده شده است در صورتیکه نه از نظر معنایی و نه از آن مهمتر نه از نظر قافیه با ابیات بعدی تناسب ندارد لذا بیت زیر حذف شد.

اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت            حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت

بیت زیر دم»به دلیل عدم رعایت شأن اهل بیت تغییر داده شد، بیچاره خواندن حضرت زهرا روا نیست و اشتباه است

بیچاره فاطمه به که گوید ز غـصه‌اش            سنگ صبور دخـتر غمدیده مادر است

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

بدون عشق، بیتی در خورِ املا نخواهد شد           که بی اذن قلم شاعر! غزل انشا نخواهد شد

شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد           از آنجایی که جمع می کشان، منها نخواهد شد


می آماده است در ساغر، اَدر کاساً بخوان ای شیخ!           که تا ساقی نفرماید « و ناولها» نخواهد شد

غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است           که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد

بر آدم همسری آمد، بر احمد نیز همتایی           چه همتایی! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد

یکی مَرد و یکی زن، هر دو اما یار یکدیگر           که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد

چُنان از عشق می‌دانم به هم وابسته اند اینها           که امروز پیمبر در غمش فردا نخواهد شد

چه بیهوده است بی‌نامش کلامی بر زبان راندن           از اسلامی که بی‌ایثار او احیا نخواهد شد

خدیجه، یک زن است اما به مردان آبرو داده است           که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد

مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند، نه !          که ذکر لا اله ای دوست! بی الّا نخواهد شد

اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت           زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد

از او که مادر زهراست، زهرا دختری آورد           که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد

امیرالمومنین یک مَرد و اُمّ المومنین یک زن           که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شدن پیامبر تغییر داده شد

چُنان از عشق می‌دانم به هم وابسته اند اینها           که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

تو را از جنـس دریـا آفـریـدند            سـراپـا نــور یـکـجـا آفـریـدنـد
تو را هم کـفـو طـاهـا آفـریدند            به دامـان تـو زهــرا آفـریـدنـد


خدیجه، بودنت خـرج نـبی شد
تعـالی لله که دامادت عـلـی شد

به کوری حسودان محشری تو            ز زنـهـای جـهـان بالاتـری تو
خـروشنده شـروع کـوثـری تو            به اهل بیت عصمت مادری تو

شما جان حـسن، جان حـسـینی
شـمـا مـادربـزرگ زیـنـبـیـنـی

ظهور نور حق در آستین است            که بـانـویـی ز آل الله این است
خدیجه، فاطمه، زینب چنین است            نمای بـعـدیـش اُمُّ البـنـین است

جـلال کـبـریـایی در نـقـاب اند
دقـیـقـاً آفـتــاب در حـجـاب انـد

تو در شعب ابی‌طالب چه دیدی؟            بلایی سخـت بر شانه کـشـیدی
صنوبر بودی و از غم خمیدی            نه رحلت کرده‌ای، قطعاً شهیدی

سزای کودک و پیر و جوان است
شهادت ارث کـل خاندان است

به جان عـرش افـتـاده صدایت            به هم زد آسمان را گریه‌هایت
گرفت آخر، گرفت آخر دعایت            عـبـا آورده پـیـغـمـبـر بـرایـت

اگر چه دفن تو با احترام است
دل من در خرابه‌های شام است

اگـر که طـفـل بی بـابـا نمی‌شد            چـنـیـن با پـیـکـر او تا نمی‌شد
کفـن در شهـرشان پیدا نمی‌شد            زن غـسـالـه از جـا پـا نمی‌شد

سوالی کرد غساله، مریض است؟
و یا با این سر و وضعش کنیز است؟

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ایـثـار در راهِ خـدا دینِ خـدیجه است            چشمانِ عالم محـوِ آئـینِ خدیجه است
سـجـادۀ ذکـرِ شـبـانـه عـاشـقِ اوست            محراب هم مشتاقِ آمینِ خدیجه است


از مکه تا بیتُ العـتـیقِ روشنِ عرش            خیلِ ملک سرگرمِ تحسینِ خدیجه است
گر قـامـتِ نخـلِ نـبـوت استوار است            از برکتِ خشتِ نخستینِ خدیجه است
او همسرِ خورشید هست و مادرِ ماه            عطرِ وجودِ هر دو تسکینِ خدیجه است
از سوی حق بر او سلام آورده جبریل            از باغِ معراجی که آذینِ خدیجه است
عـنـوانِ اُمّ الـمـومـنـیـن دارد اگـر او            این یک از آن صدها عناوینِ خدیجه است
از بس که دستانش سخاوت دارد آری            عالم فقیر و عبد و مسکینِ خدیجه است
امشب که از داغش جهان را غم گرفته            قلبِ پیمبر نیز غمگـینِ خدیجه است!

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها در وفات مادر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مادر از دست مرو، بال و پرم می‌سوزد            بسکه باران زده ام چشمِ ترم می‌سوزد

بیکسی، دربدری سخت دلم را سوزاند            رحم کن بر منِ زهرا جگرم می‌سوزد


از زمـانی که فـراقِ تو مسّجـل گـشـته            بـین آتـش بـنـگـر کـه‌ پـدرم می‌سـوزد

دخترت را تک و‌ تنها نگـذاری هرگز            که در آیـنـده پـسِ در ثـمـرم می‌سوزد

می‌رسد لحظۀ سختی که به پشتِ یک در            فضّه بـیـنـد بـدنِ گـل پـسرم می‌سـوزد

سپرم چیست؟ دو دستم؛ بـفـدایِ حـیدر            آخـرش در رهِ مـولا سـپـرم می‌سـوزد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دخترت را تک و‌ تنها نگـذاری هرگز            که به این زودی زود است برم‌ می‌سوزد

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای که در حُجب و حیا، رتبۀ والا داری            بانوی عشقی و در قلبِ نبی جا داری

قـلـبِ تـو خـانـۀ اســرارِ الـهـی بـاشـد            در دلت وسعـتِ صد پهـنۀ دریا داری


»خاتمِ عشق» به تو تکیه زده از اوّل            چقَـدَر حـسِّ ارادت تو به طاهـا داری

مریـمی؛ مـریمِ عُـذرای رسـولِ اکـرم            نَفَـسی پاکـتر از حضرتِ عـیسا داری

به مقـامـاتِ تو نازم چـقَـدَر عـظـمایی            دختری طاهره چون عصمتِ کبرا داری

تـربـیت یـافـتـۀ در دامـنِ تو صـدّیـقـه            بـعـدِ خـود بـهـرِ نـبـی اُمِّ ابـیـهـا داری

یا خـدیجـه بـفـدایت هـمه عـالـم بـی‌بی            تو همانی به بَرت حضرت زهرا داری

فـخـر اسـلام به ایمانِ تو و پـیـغـمـبـر            آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت            عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت

آن سالهای سـخـت اگـر با نـبـی نـبـود            گوئی سپاه دین عـلی بت شکـن نداشت


جـز دامن بـهـشـتـی آن مـادر شـریـف            گـیـتی توان مـادر کـوثـر شدن نـداشت

غـار حـراسـت چـلـه‌نـشـیـن طـعـام او            جز او رسول محرم سرّ و علن نداشت

سـرمـایـه دار اول شـهـر حـجــاز بـود            اما زمان رحـلـتـش حـتی کـفـن نداشت

زخم زبان شهر به جانش خـرید و باز            باکی ز جان فشانیش آن شیر زن نداشت

چـشم رسول در غـم او بارها گـریست            گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : عبدالحسین مخلص آبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای وجـودت هـمه ایـمـانِ خـدا            ای بدهکـار دو چـشـمت دریـا
ای به ظـاهـر جـلـواتـت بـانـو            ای به سجـاده تـمـامت حـوراء


خنده‌هایت همه‌اش نزد رسول            اشکهایت همه در شب به خـفا
خـانـه‌ات راه عـبـور مـلـک و            ثـروتـت داده بـه اســلام، بـقــا
دانـش آمــوز کـلاسـت هـاجـر            دامـنـت مـحــفـل انـس زهــرا
یک نـخ معـجـرتان از نرگـس            جـنـس روبـنـده تـان از طـوبـا
هـر زمـانی که ز مسـجـد آمـد            هـر زمانی که نـبـی دیـد جـفـا
عالمی غـم به دلش گر می‌بود            با وجـود تو گـرفته است جـلا
ولی افـسوس تو را داد زدست            وای از آن دم که نچـرخد دنیا
وای از غـصـۀ بـی مـادری و            وای از داغ دل دخـــتـــرهـــا
مادری رفت به دختر چه گذشت            بـین آن جـمعـیـت بی پـروا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر با توجه به جایگاه خاص حضرت مریم که در آیات سورۀ مریم آمده است تغییر داده شد

دانـش آمــوز کـلاسـت مــریـم            دامـنـت مـحــفـل انـس زهــرا

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا وفات حضرت خدیجه قبل از هجرت و شروع جنگ های پیغمبر بوده است

هرزمان بعد رسیدن از جنگ            یا پـس از دفـن و وداع شـهـدا